زنان و حجاب
حجاب سنگری است محکم که زن را از نگاه مردان شیطان صفت مصون ومحفوظ نگه می دارد.
حجاب خون بهای شهیدان
زنان و حجاب
نویسنده لیلا | تاریخ : جمعه 8 آبان 1394

 چکیده:

با گسترش جهاني مهاجرت و تبادلات بين فرهنگي و حضور آشكار زنان محجبه در كشورهاي غربي و گسترش روز افزون اسلام گرائي، موضوع حجاب از سوي بسياري از صاحب نظران غربي در حال بررسي است. نفوذ فرهنگ شرق به ويژه حجاب زنان، در درون فرهنگ غرب، ترس از شرق شدن غرب را علني كرده است. نويسنده در اين مقاله مسئله گرايش به حجاب را واكنش‏هاي فردي زنان نسبت به فرايندهاي جهاني مي داند. لذا در اين نوشتار درصدد است با توجه به اصول حاكم بر حجاب، مفاهيم مرتبط با پوشش در قرآن را بيان كند و در ادامه با استناد به نظرات دو طيف از زنان، انتخاب حجاب زنان را در ريشه‏ها و در دنياهاي مختلف، مسئله‏اي سياسي و فردي شمارد و حتي گرايش آشكار زنان به حجاب را نوعي فمينيسم معكوس و اعتراض عليه مصرف گرائي و غرب گرائي محسوب ‏نمايد. 
«نوع حجاب»، بسيار متنوع است. از چادر مشكي يكدست كه زنان در ايران بعد از انقلاب اسلامي به سر مي‏كنند تا روسري‏هاي «رنگارنگ» و منحصر به فرد زنان در حكومت اشرافي جديد مصر. اين طيف گسترده از اشكال پوشش – از لباس‏هاي رسمي دولتي تا مدل‏هاي فردي- عرصه‏اي فراگير براي ارائه الگوهاي محلي پوشش است كه روسري‏هاي رنگي دختران روستايي ترك، نوع خاص پوشش زنان مسلمان اروپا (موسوم به تاي‏راك)1، پوشش سفيد زنان الجزاير (مــرسوم به هـايـك)2 و بـرقـع3  زنـان عمـاني همـه را دربر مي‏گيرد. هر يك از اين اشكال گوناگون لباس، در اهداف عملي و نمادين حجاب، يعني حفظ حجب و حيا و شرم از برهنگي ريشه دارد. 
از ديدگاه مفسران غربي هيچ شكلي از لباس مانند حجاب اين قدر موضوع مناقشه نبوده است. كثرت كتاب‏هايي كه درباره زنان و وضعيت حجاب آنها نوشته شده است، ما را به اين نكته مهم رهنمون مي‏كند كه مشاركت و فعاليت عمده زنان مسلمان در جامعه، معطوف به «حالتي از حجاب» است. نزد نويسندگان غير مسلمان، حجاب به عنوان پوششي دست و پاگير و محدودكننده، نشانه بارز ظلم به زنان و يك نوع محدوديت اجتماعي محسوب مي‏شود كه به لحاظ ديني مؤيد لزوم پنهان ماندن زن از نگاه مرد بوده و اوضاع سياسي- اجتماعي را تحت‏الشعاع قرار مي‏دهد. به عقيده يوني ويكن4 ديدگاه خاص غربي‏ها نسبت به حجاب به اين امر اشاره دارد كه «حجاب به خاطر محدوديت‏هايي كه بر سر راه فعاليت و استقلال زنان ايجاد مي‏كند، ذاتاً سركوبگر و در نتيجه ظالمانه است.5 (1982، ص105). نويسندگان بومي، چه مسلمان و چه غير مسلمان كه ديدگاه مثبت‏تري نسبت به حجاب دارند، بر نيروي رهايي‏بخش حجاب و امتياز ويژة «عدم جلب توجه شدن»6 فرد در اجتماع تأكيد دارند. الجندي7 مي‏گويد: در مصر زنان جواني كه به حجاب روي مي‏آورند، با توجه به حضور روزافزونشان در مكان‏هاي عمومي، نگران حفظ «پاكدامني»8 و «نامحرم بودن»9 خود هستند. (1981، صص85-465) رابطه منطقي بين دو نيروي «محدودكننده» و «رهايي‏بخش» حجاب، پيچيده‏تر از پيامدهاي احتمالي حضور اين پديده در جامعه است. فرح آذري معتقد است در ايران «محدوديتي كه يك حكومت اسلامي بر زنان تحميل كرد، هزينه اندكي بود كه مي‏بايست آنها در ازاي امنيت، اقتدار و عزتي كه همين حكومت به آنان ارزاني كرده بود، بپردازند.» (1983- ص71) از مطالب كوتاهي كه درباره تفاسير مختلف و اغلب ضد و نقيض درباره حجاب بيان شد، روشن است كه حجاب هم بعد عملي و هم بعد نمادين دارد. 
بحث حجاب و پوشش، جايگاه ويژه‏اي در مباحث روز دنيا درباره فرايند جهاني شدن و پست‏مدرنيته دارد. مناقشات زيادي در مورد معنا و اهميت حجاب در جوامع گذشته و حال وجود دارد. به نظر مي‏آيد حجاب، به عنوان يك موضوع مورد مناقشه عمومي، به يك اندازه مورد علاقه مفسران و صاحبنظران باشد. اين موضوع مرزهاي فرهنگي بين شرق و غرب و مسلمان و غير مسلمان را درنورديده است. مباحثي كه درباره حجاب مطرح شده است، شامل نظريات مناقشه‏برانگيز و پرطمطراقي است كه بر مسائل پسامدرني از قبيل سبك10، نمادشناسي11، مصرف‏گرايي و مسائل قدرت و بازنمود12 استناد مي‏كند. وقتي كه سلمان رشدي در كتاب آيات شيطاني، فاحشه‏خانه13را «حجاب» ناميد، نشانه روشني از يك نمادگرايي منطبق با ديدگاه غربي‏ها از حجاب را ارائه داد. 
گوته14 در آغاز قرن نوزدهم پيش‏بيني كرد كه مفاهيم «شرق و غرب»15 ، ديگر موضوعيت نخواهد داشت. اين مطلب اشاره به زوال تقسيم‏بندي‏هاي قديم شرق و غرب و ظهور نگراني «عصر جديد روشنگري» به همراه جهاني‏شدن بشر دارد. روزهاي پاياني قرن بيستم، پيش‏بيني گوته مبني بر همگرايي شرق و غرب را نادرست جلوه داد؛ چرا كه شكاف بين آن دو بيشتر شد و در نتيجه سخن كيپلينگ16 كه مي‏گفت «شرق، شرق است و غرب، غرب» بر سخن گوته غالب آمد. (بنگريد: حوراني، 1991، فصل پنجم) به نظر مي‏رسد كه از ديدگاه خاص پست‏مدرن، دو قطب شرق و غرب همچنان وجود خواهند داشت و با وجود تأثيرات شگرف بر يكديگر، همزيستي مسالمت‏آميزي خواهند داشت. اگرچه بسياري از مشخصه‏هاي تمايزات فرهنگي كمرنگ شده‏اند، با وجود اين، مردم در بسياري از مناطق جهان، شديداً به ويژگي‏هاي نژادي و احياي سنت‏هاي خود وفادار هستند و اين نكته در مورد حجاب بسيار صادق است. گسترش جهاني مهاجرت و تبادلات بين فرهنگي موجب حضور آشكار زنان محجبه در كشورهاي غربي شده است. با اين همه اين بدان معنا نيست كه يك مفهوم كثرت‏گرايانه و حساس از حجاب در تصور عموم مردم غرب نقش بسته است. حجاب هنوز در نگاه غرب، نماد غيريت اسلام است و به عنوان مظهر ظلم به زنان تقبيح مي‏شود؛ شواهدي وجود دارد كه نشان مي‏دهد احساسات ضد اسلامي معاصر در اروپا بيانگر موضوعي متفاوت با گفتة كيپلينگ است، اين موضوع، ترس از «شرق‏شدن غرب»، در نتيجه حضور علني و آشكار فرهنگ‏هاي ديگر در غرب است. 
هدف من در اين مقاله پرداختن به مسئله گرايش به حجاب به عنوان يك فرايند جهاني با توجه به واكنش‏هاي مشخص فردي نسبت به آن است. به طور كلي، واقف بودن به معاني فرهنگي پوشش و نقش مُد، به عنوان شاخص موقعيت اجتماعي و هويت فردي از اهميت بالايي برخوردار است. معاني جنسيتي مد اروپايي كه اهميت سياسي و فردي لباس را آشكار مي‏سازد، همواره موضوع بررسي‏هاي فمينيستي بوده است.17 ابعاد سياسي و فردي حجاب (هم به عنوان پوشش «اصلي» بدن و هم به عنوان پوشش اضافي و انتخابي) كمتر مورد توجه قرار گرفته شده است. اين تفسير از «معاني» حجاب، اين موضوع را از دو بعد مرتبط به هم، يعني بعد مذهبي- معنوي و بعد سياسي- اجتماعي، مورد بررسي قرار مي‏دهد. هدف اصلي، پرداختن به اصول كلي حاكم بر حجاب و مسائل اساسي بحث درباره ماهيت آن از طريق بررسي برخي از مفاهيم لباس محجوبانه مطابق قرآن مي‏باشد. به منظور بررسي اين موضوع كه حجاب در سطح محلي چگونه تلقي شده و چگونه مورد استفاده قرار مي‏گيرد، اهميت فردي گرايش به حجاب را از زبان دو زن (يك دانشجوي انگليسي‏الاصل و يك كارگر الجزايري كه در كارخانه‏اي در فرانسه مشغول به كار است)18 مورد بررسي قرار مي‏دهيم. 
نگرش اين زنان به حجاب كه در توضيحات آنها نسبت به اهميت حجاب بيان شده است، نشان مي‏دهد كه حجاب امري است كه نوع آن به انتخاب فرد بستگي دارد و روشي براي بيان جايگاه اجتماعي افراد است و در عين حال يك وظيفه ديني و نمادي از سبك سنتي لباس پوشيدن است. 
اصول كلي حاكم بر حجاب 
بسياري از موضوعات مربوط به حجاب بر روي مفهوم قرآني حجب و حيا متمركز است. مفهوم حجب و حيا (سترالعورة يا پوشاندن شرمگاه)19 زمينه را براي تنظيم رفتار زن و مرد، تفكيك آنها و پوشش مناسب براي هر كدام فراهم مي‏آورد. قرآن مي‏گويد: «در رفتـارت فـروتن محجـوب باش».(سوره31، آيه19)20 قرآن همچنين(سوره نور، آيه30) پاداش مردان و زناني را كه «حجب و حياي خود را حفظ مي‏كنند»، يادآور مي‏شود. در ترجمه انگليسي قرآن مفهوم حجب و حيا در ارتباط با رفتار جنسي بيان شده است. آربري21 (1964) اين آيه را برخلاف پيكتال22 (1976) كه اين‏گونه ترجمه كرده كه:«حجب و حياي خود را حفظ كنيد»، به اين صورت ترجمه كرده است كه «اندام جنسي خود را حفظ كنيد» و داود در ترجمه خود (1956) واژه «پاكدامني»23 را براي ترجمه اين آيه برگزيده است. دستورات خاص اسلام به زنان در آيات 30 و31 سوره نور اين چنين آمده است:24 «به زنان مؤمن بگو ديدگان خود را فرو افكنند و محجوب و با حيا باشند و زينت خود، جز آنچه عيان است، آشكار نسازند و روسري‏هاي خود را بر گريبان افكنند و زينت خود را جز براي شوهران و پدران و...  آشكار نكنند.25 
در اسلام، روابط زن و مردي كه به لحاظ نسبي يا سببي هيچ ارتباطي با هم ندارند، تنها در مواقع و شرايط كاملاً كنترل‏شده، ميسر است. سنت پسنديده نكاح و حالت تحريم‏شدة زنا، دو مقوله بنيادين در روابط زن و مرد است. همان‏طور كه سندرز26 استدلال كرده است، اين دو مقوله مرز بين زن و مرد را تعريف كرده و به آن استحكام بخشيده است؛ «مرزي كه هم در مباحث نظري و هم در ساختارهاي اجتماعي عميقاً ريشه دوانده است.» 
مشهورترين حالت اين مرز، يعني تفكيك اجتماعي زن و مرد، تنها بيان بسيار ملموس اين عقيده بود كه جنس مذكر و مؤنث ضد هم هستند و ايجاد يك جامعه منظم و مطلوب در گرو حفظ مرزها و حدودي است كه خداوند مقرر داشته است. (سندرز، 1991، ص74) 
در قرآن، مفهوم حجب و حيا و معناي ضمني آن در رابطه با روابط جنسي مجاز و غير مجاز، براي رفتار زنان و مردان به طور يكسان به كار رفته است (بنگريد، سوره نور، آيه 58؛ سوره احزاب، آيه 13)27 كانون اصلي تفسير اين آيات متمركز بر خطراتي است كه رفتار جنسي زنان براي نظم اجتماعي ايجاد مي‏كند. 
در اين كه به منظور حفظ شرم و حيا بايد برخي از اعضاي بدن را پوشانيد، همه اتفاق نظر دارند. براي زنان، اين اعضا به صورت‏هاي متفاوتي تفسير شده است. چنانچه برخي گفته‏اند ستر عورت در مورد زنان شامل «پوشاندن تمام بدن به استثناي صورت و كف دست و پا مي‏باشد»28 اگر ارزش حجاب در رعايت حجب و حيا و پوشش اعضاي شرم‏آور است، در آن صورت اين مسئله پيش مي‏آيد كه چه چيزي شرم‏آور است كه بايد از نگاه عموم پوشيده و پنهان ماند؟ 
اشارات قرآن در مورد لباس، حجب و حيا و برهنگي بايد در شرايط زماني، مكاني و متني خاص خود مورد بررسي قرار گيرد. آيه 22 سوره اعراف مي‏گويد كه از بين رفتن ستر عورت آدم و حوا منجر به اين شد كه آنها نسبت به شرم از برهنگي شناخت پيدا كنند. «و چون از ميوه آن درخت خوردند، عورت‏هايشان بر آنها آشكار شد و از برگ درختان بهشتي براي پوشاندن عورت خود استفاده كردند.» اين سوره در ابتداي ظهور اسلام در مكه، زمان انتقال و آموزش عقايد و اعمال ديني به تازه مسلمانان نازل شد. در اين سوره ميان مفهوم شرم از برهنگي و مفهوم تقوي- كه از طريق ايمان به دست مي‏آيد- تفاوت قائل شده است. نكته مهم اين است كه پوشاندن برهنگي به خودي خود و لزوماً مستلزم (ثبوت) تقوي و پارسايي نيست. اشارات قرآني در مورد پوشش بدن هر دو جنس زن و مرد را شامل مي‏شود. (در قرآن) مفهوم شرم از برهنگي بيانگر يك حالت اساسي و فطري انساني است كه به همه انسانها تعميم يافته است. 
قرآن در سوره نور آيه 31 مفهوم شرم از برهنگي را در متن روابط اجتماعي مطرح مي‏كند. در اين سوره زن و مرد هر دو به حفظ حجب و حيا سفارش شده‏اند. 
در سوره احزاب آيه 53 آمده است: «هنگامي‏كه از همسران پيامبر چيزي خواستيد، از پشت حجاب و پرده آن را از ايشان بخواهيد كه اين كار براي دل‏هاي شما و دل‏هاي ايشان پاكيزه‏تر است». همچنين در اين سوره، حجاب به عنوان نماد عمومي هويت اسلامي و سپري در برابر دست‏درازي به زنان بيان شده است: «اي پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مسلمان بگو كه روسري‏هاي خود را بر خود بپوشند كه اين كار باعث شده تا آنها  به عنوان يك زن مسلمان شناخته شده و از تعرض و تجاوز به دور باشند.» (آيه 59). 
لازم به ذكر است كه سوره نور و سوره احزاب بخشي از قرآن هستند كه طي سال‏هاي پنجم و ششم هجرت، سال‏هاي تثبيت امت اسلامي در مدينه‌ نازل شده‏اند. در اين شرايط زمينه براي پرداختن به توصيه‏هاي دقيق‏تر و روشن‏تر در مورد نوع لباس – به عنوان بخشي از فرايند تثبيت اصول فردي و اجتماعي رهبري جامعه نوپاي اسلامي- فراهم بود. ليلا احمد خاطرنشان مي‏كند: 
عقيده تشكيل جامعه اسلامي توسط مردمان اين دوره شكل گرفت و برداشت آنها از روابط مناسب و شايسته بين زن و مرد به عنوان نظر نهايي و خطاناپذير از مفهوم اسلامي عدالت، تثبيت و براي هميشه بر مسلمانان واجب شد.29 (1991،‌ ص61). 
در آيه 31 سوره نور به پيوند تنگاتنگ بين حجاب و روابط جنسي مجاز (يا ازدواج) به طور ضمني اشاره شده است و فهرست افرادي كه از نظر شرعي مجازند يك زن را بي‏حجاب ببينند، ذكر شده است. (بر اساس اين آيه) علاوه بر شوهر زن، ديگر محارم او (يعني كساني كه ازدواج زن با آنها ممنوع است) شامل پدر، پدرشوهر، پسران، پسران خواهر ... و ديگر كساني كه به لحاظ جنسي زن را تهديد نمي‏كنند – كنيزكان، خواجگان و كودكان- نيز مي‏توانند زن را در حالت بي‏حجابي ببينند. اشارات قرآن در مورد مفهوم پوشش و حيا در دو سوره بعد، پوشش زنان را هم در مكان‏هاي خصوصي و هم در مكان‏هاي عمومي، مورد تأكيد قرار مي‏دهد؛ قرآن بين نوع پوشش در داخل خانه و بيرون از آن تمايز قائل شده است كه در ضمن آن نكات مهمي را براي زنان و نوع روابط و وظايف جنسي در جامعه اسلامي‏ بازگو مي‏كند. در آيه 31 سوره نور به زنان سفارش مي‏شود كه اگر در محيط خانواده، احتمال حضور نامحرمان مي‏رود، در حضور آنها حجاب خود را به سر گيرند. راجع به وضعيت حجاب زنان در اماكن عمومي نيز در آيه 59 سوره احزاب سخن به ميان آمده است. در اين آيه به زنان توصيه شده است كه هنگام بيرون‏رفتن از خانه، خود را با چادرهاي‏شان (جلابيب) بپوشانند. در احكام مربوط به نوع پوشش محجوبانه در سوره نور و احزاب، دو نكته كه ارتباط آنها با هم روشن و واضح مي‏باشد، گنجانده شده است كه عبارتند از: ضرورت اجتماعي رعايت حجب و حياي زنان با توجه به ويژگي‏هاي وسوسه‏انگيز جنس زن و نظارت شديد بر پوشش زنان به نحوي كه در مكان‏هاي عمومي باحجاب‏تر از محيط‏هاي خصوصي خانوادگي باشند. 
براي شناخت ديدگاه قرآن در مورد مفاهيم مرتبط با پوشش لازم است تا ديگر احكام قرآني مربوط به نوع پوشش انساني را مورد بررسي قرار دهيم. آيه 26 سوره اعراف مسائلي درباره نوع لباس را كه به حجاب، تقوا و شرم و حيا ربط دارد، مطرح مي‏كند. (در اين آيه مي‏خوانيم) «اي فرزندان آدم به راستي كه براي شما لباسي فروفرستاديم تا هم شرمگاه شما را بپوشاند و هم مايه تجمل و زيبايي باشد و لباس تقوي بهتر و برتر است». اين آيه به سه نوع پوشش متفاوت اشاره دارد؛ نخست لباس‏هاي اساسي و ابتدايي كه برهنگي را مي‏پوشاند و «جامعه متمدن بشري» را از «حالت فطري حيواني» مجزا مي‏كند. دوم «لباس‏هاي زيبا» كه بيانگر شأن، سرمايه و سليقه افراد است و سوم «لباس تقوي»‌ كه بيشتر جنبه معنوي و نمادين دارد. البته از يك منظر، ممكن است لباس تقوي به نوع خاصي از پوشش اطلاق شود كه نشانگر تقوي، حجب و حيا يا گرايش‏هاي مذهبي كسي است كه آن را مي‏پوشد، اما وجه استعاري‏تر اين است كه لباس تقوي را «حالت متقي‏بودن» تفسير كنيم كه به سادگي از طريق خاصي از پوشش به دست نمي‏آيد. به بيان ديگر اصطلاح «لباس التقوي» در آيه 26 سوره اعراف به طور ضمني نشان مي‏دهد كه نوع پوشش به تنهايي نمي‏تواند شاخص معتبر و قابل اعتمادي براي حجب و حيا باشد. درآيه 31 سوره اعراف سفارش شده كه «به هنگام حضور در مسجد، لباس زينتي خود را بپوشند»، اما اين مسئله در ادامه آيه با هشداري عليه افراط كاري … و لا تسرفوا تعديل شده است. اين سوره روشن مي‏كند كه خداوند به تقوي و پرهيزكاري بيش از هر چيز ديگري ارج مي‏نهد و كيفيت لباس مؤمن در ارزش معنوي و روحاني او دخيل نيست. 
با اين تفاصيل، حجاب در معناي ستر عورت به دليل ارتباط و التزام پوشندة آن با حجب و حيا و دينداري ممكن است لباس تقوي تلقي شود، اما از ديدگاه معارف اسلامي، پوشش به تنهايي و خود به خود، ضامن تقوي و پرهيزكاري نيست. براي اينكه به مفهوم اساسي حجاب (همان‏طور كه در متن فرهنگي- اجتماعي و سياسي جامعه درك شده و عملاً مورد استفاده قرار مي‏گيرد) بپردازيم، لازم است تا آرمان‏هاي اسلامي و توصيه‏هاي قرآني را با ديدگاه‏هاي بومي درباره حجاب و پوشش در كنار هم قرار داده و بررسي كنيم؛ به ويژه مسائلي از قبيل تفاسير متعدد درباره نوع پوشش در سطوح فردي و فرهنگي- اجتماعي، كنش متقابل بين رفتارهاي اجتماعي و حضور زنان در مكان‏هاي عمومي و معناي حجاب براي زناني كه آن را اختيار مي‏كنند، بايد مورد بررسي قرار گيرد. مسائل اساسي مرتبط با يك ديدگاه تعميم‏يافته در مورد پديده جهاني حجاب، در اظهارات زني كه اهل يكي از مناطق فقيرنشين قاهره است، اين‏گونه خلاصه شده است: 
زماني كه دختر بودم، مي‏توانستم ميان مد و لباس مناسب تمايز قائل شوم... حجب و حيا ويژگي شخص است نه لباس او. اما به نظر مي‏آيد كه امروزه خيلي از دختران جواني كه به حجاب روي مي‏آورند تصور مي‏كنند بلندي لباس تمام آن چيزي است كه آنها را يك مسلمان خوب جلوه مي‏دهد. 
برداشت‏هاي مختلف 
آنچه مسلم است اين كه در ميان خود مسلمان بر سر وجود يك شكل خاص از حجاب – به گونه اي كه لزوم رعايت حجب و حيا بر آن تصريح دارد- اتفاق نظر وجود ندارد.30 اكبر احمد ديدگاه كلي و مفيد خود را در اين زمينه اين‏گونه بيان مي‏كند: «اسلام حجب و حيا را براي زن و مرد واجب كرده است و بنابراين پوشيدن لباس تنگ و چسباني كه جذاب و بدن نما باشد، اين حكم را نقض مي‏كند». (1992، صص 193-192). اما جدا از مشكل تشخيص انگيزة پوشيدن نوع خاصي از لباس و جذابيت آن، حجب و حيا همچنان به عنوان يك مفهوم فرهنگي پيچيده باقي مي‏ماند، زيرا اين مفهوم هم به يك حالت دروني و هم به يك مجموعه رفتارهايي كه نشانگر آن حالت دروني است، اطلاق مي‏شود. با توجه به اين مطلب، مي‏توان اين‏گونه استدلال نمود كه حجاب هر دو جنبه حجب و حيا را پوشش مي‏دهد». 
انتخاب نوع پوشش براي زناني كه به شيوه‏هاي مختلف «با دنياهاي متعدد مواجه شده‏اند» هم يك مسئله سياسي و هم يك مسئله فردي است. از اين منظر نمي‏توان ديدگاه‏هاي افراد درباره اهميت حجاب را از درك مفروضات آنها در ارتباط با حجب و حياي اسلامي در شرايط فرهنگي- اجتماعي گسترده‏تر جدا كرد. 
پاسخ‏هاي فردي 
ناديا به موفقيت‏هاي علمي‏اش در رشته پزشكي در دانشگاه افتخار مي‏كند. او دختر ارشد نسل دوم يك خانواده انگليسي، آسيايي است. او اولين دختري است كه تحصيلات بالاتر از دوره متوسطه دارد و از سن شانزده سالگي حجاب اختيار كرده است.  او مي‏گويد: 
انتخاب حجاب يكي از مهم‏ترين تصميمات فردي زندگي من است. زماني كه در مدرسه بودم، درباره رفتن به دانشگاه فكر مي‏كردم. من به يك مدرسه كوچك مي‏رفتم و در آنجا كاملاً احساس راحتي و آرامش مي‏كردم زيرا تمامي محصلين همديگر را مي‏شناختند، اما من مي‏دانستم كه دانشگاه بايد مكان كاملاً متفاوتي باشد؛ كلاس‏هايي بزرگ با دانشجويان زيادي كه هرگز نمي‏توان همه آنها را شناخت. در چنين محيطي احساس كردم بايد به گونه اي لباس بپوشم كه همه بدانند من مسلمان هستم. همچنين در آن زمان به دين و مذهبم فكر مي‏كردم و احساس مي‏كردم كه دين مهم‏ترين بخش زندگي شخصي من است. من همانند بيشتر دختران هم‏سن و سال خود به مسائلي چون موسيقي، سينما و… علاقه داشتم. 
رؤياي من گرفتن نمرات نسبتاً بالا بود تا بتوانم مانند برخي از دوستانم فرصت تحصيل در رشته پزشكي را كسب كنم. اما دين من، اسلام، باعث تمايز من از ديگران است… پيشينه فرهنگي و خانوادگي من ريشه در بخش ديگري از جهان دارد.اين مسائل براي من از اهميت بالايي برخوردار است و به من احساس خاصي مي‏دهد. از دست ندادن اين بخش از زندگي، برايم بسيار با اهميت است. تصميــم مـن بـراي بـرگزيدن حجاب نيز از همين احساس متفاوت‏بودن پيشينة فرهنگي‏ام نشأت مي‏گيرد؛ ما يك خانواده انگليسي هستيم، اما به خاطر اسلام و پيوندمان با  پيشينه فرهنگي پاكستان، داراي ارزش‏ها و سنت‏هاي متفاوتي نسبت به خانواده‏هاي دوستان غير مسلمانم هستم… بدون حجاب احساس مي‏كنم كه كاملاً در معرض ديد هستم. اينكه فردي بتواند بدون اينكه خود را به نمايش بگذارد، فعاليت اجتماعي داشته باشد و با مردم ارتباط برقرار كند، اين آزادي واقعي است. ارزش واقعي انسان در تفكر و نه در لباس و ظاهر اوست. دوستان غير مسلمانم خيلي كنجكاوند كه بدانند محجبه بودن چه احساسي دارد. آنها از من مي‏پرسند «از ديد عموم پنهان بودن چه احساسي دارد». آنچه براي يك دختر مهم است، احساس او از محجبه بودن – و نه نوع حجاب و اينكه اين نوع حجاب به او مي‏آيد يا نه- است. 
براي من اين مهم است كه پوشش و ظاهري يكنواخت و يكدست داشته باشم، به گونه اي كه توجه ديگران را به خود و رفتارم جلب نكنم و از آنجايي كه حجاب، نماد هويت و بيانگر اهميت دين و مذهب نزد من است، رعايت حجاب، احساس خاصي به من مي‏دهد. در اوايل، برخي از دوستانم تصور مي‏كردند كه پدر من و يا خانواده ام داراي نوعي سلطه و اقتدار هستند كه دختر خود را در سن معيني، وادار به پوشش حجاب مي‏كنند؛ اما بايد بگويم كه اختيار حجاب، تصميم و انتخاب خودم بوده است؛ به دلايلي كه سعي كردم آنها را بيان كنم. حجاب همچنين تا حدودي يك سنت است و من احساس مي‏كنم كه براي دختري كه وارد سن بلوغ مي‏شود، داشتن حجاب ضرورت دارد. از اين منظر رعايت حجاب همانند تصميم براي در انگشت كردن حلقه ازدواج – كه نشان از تأهل افراد است- مي‏باشد؛ اما چرا هيچ كس اين مسائل را زير سؤال نمي‏برد، اما داشتن حجاب را زير سؤال مي‏برد. من در لباس تنـگ و چسبـاني كه تمـام زوايـاي بـدن را نمـادين مي‏كنـد، احسـاس ناراحتي، شرمندگي و گناه مي‏كنم. 
البته  در برخي موارد امتناع از پوشيدن چنين لباس‏هايي به سليقه شخصي بستگي دارد؛ درست مثل زنان غير مسلماني كه حتي فكر پوشيدن دامن كوتاه31 يا لباس دوش آفتاب بدون بالاتنه32 را نمي‏كنند… محجبه‏بودن مزاياي بسيار زياد ديگري نيز دارد… به نظر من زن محجبه راحت‏تر مي‏تواند به مكان‏هاي عمومي رفت و آمد كند، بدون اينكه هدف نگاه جوانان و افراد چشم‏چران قرار گيرد. مزايايي كه براي حجاب برشمردم به خاطر اين است كه حجاب بر خلاف لباس‏هاي شهوت‏انگيز غربي، نوعي لباس و پوشش است كه توجه و نگاه ديگران را به بدن جلب نمي‏كند. كساني كه لباس‏هاي شهوت‏انگيز مي‏پوشند، تعلقي به اسلام ندارند؛ همان بهتر كه آنها در يك اجتماع جنسي كه تحت سلطه و خوشايند مردان است و در آن زنان تنها بر اساس ظاهر و زيبايي‏اشان ارزش‏گزاري مي‏شوند، صرفاً به ايفاي نقش جنسي خود مشغول باشند. 
مريم زني ميانسال و از طبقات پايين جامعه است كه اكنون مدت ده سال است كه با شوهر و فرزندانش در يك منطقه مهاجرنشين عربي در فرانسه زندگي مي‏كنند. او كه در يك كارخانه ريسندگي كار مي‏كند، اندكي بعد از اولين سال زندگيش در فرانسه، يعني زماني كه مشغول به كار شد، حجاب اختيار كرد. (مريم مي‏گويد:) 
من زماني كه جوان‏تر بودم و در وطنم، الجزاير، زندگي مي‏كردم فكر محجبه‏ بودن را نمي‏كردم. در آن زمان حجاب برايم اهميتي نداشت. مادر، عمه‏ها و خواهرانم لباس‏هايي به سبك غربي مي‏پوشيدند و سر و صورت خود را نمي‏پوشاندند. بيست سال پيش هيچ‏كس به حجاب فكر نمي‏كرد. گذشت زمان تغييرات زيادي در زندگي من ايجاد كرد. البته همه زنان مسلمان، لاجرم با تغييرات بي شماري روبرو خواهند شد؛ به ويژه زناني مثل من كه كارشان به زندگي در يك كشور غربي منتهي مي‏شود. در گذشته، گويا مسلمانان در رؤيا زندگي مي‏كردند؛ آنها گوش و چشم از جهان فروبسته و نمي‏فهميدند كه جهان هر روز پرمخاطره‏تر مي‏شود؛ نمي‏فهميدند كه دولتمردان و طبقات ثروتمند، هر روز براي پول، خوشگذراني و غربي شدن حريص‏تر مي‏شوند… بي‏بند و باري و فساد بر خانواده‏هاي فقير، مثل خانواده خودم و بر سلامتي كل جامعه تأثيرات منفي فراواني بر جاي گذارده است. اما خوشبختانه ما بعد از مشاهده آنچه كه در مصر اتفاق افتاد و چشيدن پيامد جنگ با اسرائيل و درگيري‏هاي ديگر با غربي‏ها، بيدار شديم؛ عامل ديگري كه در بيداري ما مؤثر بود، الگوي شگفت‏انگيز انقلاب اسلامي ايران و مبارزات مردم اين كشور براي بيرون راندن حاكم فاسدشان و رهانيدن كشور از پيامدهاي شوم نفوذ غرب و ساختن يك جامعه مطلوب بود. نتيجه تمامي اين امور اين بود كه مرا نسبت به اهميت اسلام و وظيفه و رفتارم به عنوان يك مادر و همسر در قبال آيندة نسل بعد آگاه‏تر ساخت… . زماني كه من و شوهرم به فرانسه آمديم با مشكلات زيادي مواجه شديم و به دليل اينكه ذخيره پول‏مان تمام شده بود و شرايط آن‏گونه كه انتظار داشتيم رقم نخورد، من مجبور شدم كه شغلي پيدا كنم و بيرون از خانه به كار مشغول شوم…  در محل كار هيچ اعتراضي به حجاب من نشد. زندگي كردن در يك شهر بزرگ و بيگانه به اندازه كافي دشوار هست، چه برسد به اينكه يك زن به خاطر زن بودن در خيابان نيز متحمل اذيت و آزارهاي جنسي مردان شهوت‏ران قرار گيرد. براي من دور نگه‏داشتن خودم از نگاه خيره‏مردان بيگانه و نامحرمان داراي اهميت است. شوهرم از تصميم من براي محجبه بودن خوشحال شد. وقتي كه حجاب دارم، او خيالش آسوده است. او نبايد از رفت و آمد من به سر كار و بيرون رفتن بدون او نگران شود. زيرا وقتي كه من حجاب رعايت مي‏كنم، لزومي ندارد كه شوهرم درباره چيزي نگران باشد. حجاب آزادي بيشتري به من مي‏دهد و نشان مي‏دهد كه من زني هستم كه به حجب و حيا و عفت پايبند است. زندگي در يك فضاي بيگانه دشوار و ناخوشايند است و رعايت حجاب برخي از اين دشواري‏ها را مرتفع مي‏كند. موقع بيرون رفتن از خانه، اگر حجاب داشته باشم، خطري مرا تهديد نمي‏كند. همچنين، داشتن حجاب مشخص مي‏كند كه شخص مسلمان است و اين نيز براي من مهم است. ما نمي‏توانيم فراموش كنيم كه شيوه زندگي ما متفاوت است؛ نگراني‏ها و اولويت‏هاي ما درباره اصول اخلاقي با نگراني‏ها و اولويت‏هاي فرانسوي‏ها متفاوت است. رعايت حجاب برخي اوقات جنبه سياسي پيدا مي‏كند و كسي كه آن را مي‏پوشد، مي‏خواهد توجه فرانسوي‏ها را به حضور خود در اينجا جلب كند و بگويد كه من مسلمان هستم. اين در حالي است كه فرانسوي‏ها از اسلام متنفرند. با وجود چنين مسائلي، من به عرب‏بودن و مسلمان بودنم افتخار مي‏كنم… وقتي محجبه هستيد در هر شرايطي احساس امنيت مي‏كنيد. حجاب هم عامل مصونيت و هم نشانه عشق به اسلام است. 
تصاوير متناقض و ديدگاه‏هاي متعارض 
از ديدگاه تاريخي و از منظر جهاني مي‏توان دريافت كه تحولات ايجاد شده در سبك لباس و برداشت‏هاي متعدد از نوع مناسب لباس زنان، هم ناشي از عوامل اقتصادي و هم ناشي از اوضاع سياسي و اجتماعي متحول است. در قرون گذشته، غرب تأثير زيادي بر شيوه لباس پوشيدن و سبك لباس در كشورهاي عربي- اسلامي بر جاي گذاشت. چنانچه محمود دوّم33  لباس خاصي به سبك لباس‏هاي اروپايي در دربارش مرسوم كرد و زنان ثروتمند مصري مدل لباس‏هاي زنانة ايتاليايي و فرانسوي را از مجله گاهنامه مصور زنان34 انتخاب كرده و سفارش دوخت مي‏دادند.35 «نوع جديد حجاب» در مصر را مي‏توان تلاشي در جهت دگرگوني اين فرايند به حساب آورد. اكبر احمد (1992) اظهار كرده است كه يكي از نشانه‏هاي آشكار احياي مجدد اسلام در اواخر قرن بيستم تأكيد زنان بر پوشيدن لباس‏هاي سنتي بود. در همين راستا يك فرايند مشابه «غربي‏زدايي» در لباس مردان نيز ديده مي‏شد. چنانچه از زدن كروات كه نماد پوشش غربي است پرهيز مي‏شد. در اين ارتباط، اتخاذ شكل اسلامي خاص لباس را مي‏توان به عنوان «نياز زمانه» دانست كه بيانگر استقلال، هويت مجزا و نفي امپرياليسم فرهنگي غرب است. رزيگ36 (1983) توضيح مي‏دهد كه چگونه تلاش‏هاي اروپائيان براي جلوگيري از پوشش هايك (لباس سنتي زنان الجزاير) موجب شد تا اين لباس، نماد مبارزه ملي زنان الجزاير شود. ويكن (1982) نيز اشاره مي‏كند كه چگونه تحريم حجاب از سوي رضاشاه پهلوي در دهه 1930 موجب ايجاد موجي از مهاجرت به خارج از كشور در ميان خانواده‏هاي ثروتمند و متشخص ايراني شد كه پوشش برقع براي زنان آنها نشانه اعتبار و ارزش بود. 
برخي معتقدند كه نبايد گرايش مجدد به حجاب را عاملي تحميلي در جهت محدود كردن آزادي فعاليت اجتماعي زنان و جلوگيري از رشد استعدادهاي آنان تلقي كرد، بلكه بايد حجاب را يك انتخاب آگاهانه دانست كه گرايش به آن به سمت متأثر از انقلاب ايران است؛ انقلابي كه مبتني بر ديدگاهي است كه خواهان برقراري يك جامعه اصيل اسلامي است. كانديوتي37 گفته است: 
برخي از زناني كه مجبورند به خاطر دستمزد در بيرون از خانه كار كنند، ممكن است واكنش‏هايي – از جمله رعايت حجاب- از خود نشان دهند كه تأكيدي بر نشانه‏هاي سنتي حجب و حيا باشد. اين زنان كه مجبورند در بيرون از خانه كار كنند، «در معرض ديد عموم قرار مي‏گيرند» و بنابراين لازم مي‏بينند كه از هر وسيله نماديني استفاده كنند تا نشان دهند كه هنوز ارزش خود را حفظ كرده‏اند. (1991 الف، ص36) 
بنابراين گرايش تناقض‏نما و آشكار زنان به حجاب در محيط‏هاي عمومي كار و تحصيل، حركتي ضد فمينيستي نيست، بلكه برعكس، نوعي «فمينيسم معكوس»38 همراه با يك مفهوم ضمني سياسي و اخلاقي است. اختيار حجاب در مكان‏هاي عمومي كار و تحصيل را مي‏توان به عنوان واكنشي عليه فمينيسم سكولار غربي، تلقي كرد. 
بازگشت به حجاب براي كساني كه به لحاظ اقتصادي استثمار شده‏ و از حقوق اجتماعي خود محروم گشته‏اند، اعتراض عليه مصرف‏گرايي و عليه غرب‏گرايي (علت العلل مشكلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي) است. با توجه به اين امور، حجاب تأكيدي آشكار بر حفظ ارزش‏هاي معنوي و ضرورت احياي نظام‏هاي اخلاقي گذشته است؛ در دنيايي كه به سرعت سير قهقرايي را مي‏پيمايد. 
اكبر احمد معتقد است كه «تصوير كليشه‏اي، منفي و كاملاً نادرست رسانه‏هاي گروهي از زنان (مسلمان) كه آنها را موجوداتي بي روح معرفي كرده، انعكاس نظريات بي‏پايه و اساسِ زن‏ستيز39 جوامع غربي (به ويژه ملهم از يونان) است.». (1992، ص43). ارائه تصوير يك زن مسلمان محجبه، يكي از رايج‏ترين شيوه‏هاي رسانه‏هاي غربي براي «مشكل‏دار معرفي كردن اسلام» است. همان طور كه قبلاً نيز گفته شد، با نگاهي اجمالي به سخنان غربي‏ها در مورد حجاب مي‏توان دريافت كه آنها معتقدند حجاب، نشانه آشكار ظلم اسلام نسبت به زنان است. به گفته ابولوقد40 (1986) تصاوير فريب‏كارانه‏اي كه رسانه‏هاي غربي از زنان محجبه ارائه مي‏دهند، بيانگر نهايت ذلت اجتماعي زنان و فقدان آزادي عمل آنان است. با نگاهي گذرا به نوشته‏هاي غربي‏ها مي‏بينيم كه آنها براي توصيف حجاب زنان مسلمان از واژه‏هايي چون «كفن»، «لباس مزور» و «حجب و حياي سياه» استفاده مي‏كنند.41 به طور كلي واكنش‏هاي غربي نسبت به حجاب در يكي از دو دسته زير قرار مي‏گيرد؛ دسته اول تفسيري كينه‏توزانه از حجاب كه آن را نشانه آشكار ظلم اسلام به زنان مي‏داند و دسته دوم ديدگاهي خيالپردازانه است كه حجاب را جزئي از سنن بيگانه شرقي مي‏داند كه خواهان فروكش‏كردن لذت جنسي است. با وجود اين، همان‏گونه كه مطالعات تاريخي نشان مي‏دهند، اتخاذ حجاب در گذشته و حال موجب تنوع ميان‏فرهنگي بوده است. مسافران ايتاليايي كه در قرن نوزدهم در دوره صفويه به ايران سفر كردند، از «حضور چشمگير» زنان محلي در اجتماع سخن گفته‏اند.42 
در سطح فرهنگي- اجتماعي لزوم توجه به تنوعِ بسيار نقش‏ها مسئوليت‏هاي زنان در فرهنگ‏ها و طبقات اجتماعي مختلف و لزوم توجه به درجات متفاوت استقلال زنان در فضاهاي اجتماعي روستايي، شهري، قبيله‏اي و يا در يك فضاي اجتماعي «غرب‏زده» اهميت زيادي دارد.(بنگريد: بك و كدي، 1978، فرني، 1985) 
اگر فرض شود كه مباحث مربوط به نهادها و ساختارهاي جامعه اسلامي، به دليل فقدان مفاهيم معادل در ادبيات اسلامي، در چهارچوب مفاهيم غربي برابري، فردگرايي و آزادي شكل گرفته است، در آن صورت اين نتايج گمراه‏كننده ظهور خواهد كرد كه «دموكراسي و اسلام» با هم ناسازگارند و يا اينكه «برابري زن و مرد در اسلام غير ممكن است». حميد عنايت به كنه اين مسئله پي برده و مي‏گويد:«غرب از طريق اشاعه مفاهيمي جهاني از قبيل برابري و دموكراسي، چالشي عليه اعتبار و انسجام اسلام به عنوان يك ايدئولوژي كامل ايجاد كرد كه به لحاظ فرهنگي و سياسي همه مسلمانان را با مشكل مهمي مواجه كرده است، (1982، ص111) 
هنگامي كه در جستجوي يافتن پيوند ميان نظريات مسلمانان و غربي‏ها درباره آزادي و برابري جنسي بودم، با سلسله‏اي از سؤال‏ها مواجه شدم كه مرا بر آن داشت تا تفاسير موجود درباره «موج جديد گرايش به حجاب» را مجدداً بررسي كنم. زنان پيوسته از من مي‏پرسيدند كه چرا بايد طرفدار فمنيسم غربي باشند، در حالي كه هيچ تضميني وجود ندارد كه اين مكتب چيزي بهتر از آنچه اسلام در رابطه با روابط مطلوب زن و مرد عرضه كرده است، ارائه دهد؟ از ديدگاه آنان ضعف و بي‏ثباتي در اصول اسلاميِ نهادها و تشكيلات اجتماعي موجب بروز معضلات اجتماعي مي‏شود. 
آيا خود فمنيست‏ها در غرب از گرفتاري‏هاي به وجود آمده توسط مردان بركنارند؟ آيا شوهران متجدد زنان كارگر، كارهاي شاق داخل خانه را بر عهده مي‏گيرند؟ در چنين فضايي است كه خيلي زود روشن مي‏شود كه نظريات و عقايدزنان مسلمان،عامل حياتي براي اصلاح گرايشات يكسان انگارانه ديدگاه‏هاي نظري غرب درباره اسلام است. اين پرسش‏ها و تفاسير مرتبط با آن، ضرورت پرداختن به مطالعاتي در حوزه شناخت ديدگاه‏هاي منتقدانه و مختلف درباره هنجارها و ارزش‏هاي غربي و مقايسه حوزه‏هاي متناقض را خاطر نشان مي‏كند. تلفيق نظريه‏هاي پراكنده و اظهارنظرهاي دست اول از تجربه و برداشت  زنان از حجاب ، كوره راهي را نشان مي‏دهد كه مي‏تواند به عنوان مفري از بن‏بست بازنمود فمينيسم غربي از زن مسلمان باشد. همچنين توجه به تفاسير شخصي از يك فرايند جهاني مثل گرايش به حجاب راهي براي نشان دادن وجوه اشتراك تجربيات فردي از اسلام در بافت‏هاي اجتماعي مختلف را ارائه مي‏دهد: 
اظهار نظرهاي موجود، گرايش به حجاب را به عنوان يك مقاومت در سطح ملي مورد بررسي قرار مي‏دهد كه هم به شرايط فردي و هم به شرايط اجتماعي مرتبط است. در گفته‏هاي ناديا و مريم هيچ نظريه اي در مورد مقام و موقعيت اجتماعي فرضي پايين‏تر از مردان براي زنان ديده نمي‏شود. كسي كه از بيرون نگاه مي‏كند ممكن است اين‏گونه نتيجه‏گيري كند كه زنان دچار آفت هميشگي «خودآگاهي كاذب»43 شده‏اند و به طور فعال در فرايند بازتوليد وسايل و زمينه‏هاي وابستگي خود شركت دارند. اما از ديدگاه خود زنان دو مسئله «تحت سلطه بودن» و «ظلم» نتيجه فرايندهاي سكولار هستند و ارتباطي با ديدگاه مطلوب آنان درباره شكل «حقيقي» اسلام كه «هنوز به طور كامل محقق نشده است.» ندارد. يكي ديگر از زنان قاهره در اين باره مي‏گويد: 
البته كه زنان رنج مي‏برند، اما علت آن را بايد در دولت و مشكلات ناشي از فقر دانست. اين دو مسئله، تأثيرات بدي بر همه مردم مي‏گذارند، اما مشكلات اقتصادي مي‏تواند تاثير بيشتري بر مردان داشته باشد؛ آنها بايد نگران امكانات رفاهي خانواده باشند و اگر مردان نگران و آشفته باشند، تلافي آن را بر سر همسرانشان درخواهند آورد. پس اگر زنان از چنين شرايطي رنج مي‏برند، نبايد مذهب را مقصر بدانند. هنگامي كه افراد از راه و رسم خوبي كه دين آنها از آنان انتظار دارد، كه البته هميشه كار آساني هم نيست، پيروي نمي‏كنند، زنان آن جامعه در رنج و عذاب خواهند بود. 
سخن پاياني 
اسلام «نظامي» نيست كه بخواهد زنان را تحت سلطه و نظارت مردان قرار دهد. سخنان آن دو زن روشن مي‏سازد كه «موج جديد گرايش به حجاب» متضمن پيوند پيچيده علايق فردي و سياسي است. حجاب براي ناديا نمادي آشكار از ايمان و عقيده شخصي وي است كه با مسائل فرهنگي آميخته شده است و به دليل متمايز كردن وي از فرهنگ غرب براي او مايه مباهات و فخر است. حجاب به مريم اين امكان را مي‏دهد كه در يك مكان عمومي در يك كشور بيگانه كه در آن جا طعم سرگشتگي فرهنگي، نژادپرستي و خودآگاهي سياسي را چشيده است، به كار مشغول شود. وجه اشتراك آنها كه در محيط‏هاي بسيار متفاوتي، حجاب را اختيار كرده‏اند، اين است كه در مواجهه با فشارهاي مربوط به تغيير، مدرنيته و ارتباط بين فرهنگ‏ها، يك واكنش سياسي شدة فعال، از خود نشان داده‏اند. 
در سطحي وسيع‏تر «موج جديد گرايش به حجاب» را مي‏توان نمونه اسلامي روند جهاني واكنش عليه تغيير و تحول تلقي كرد (تحولي كه در شكل آشوب‏طلبانه و چالش‏برانگيز ظاهر شده است) كه در اصول بنيادگرايانه مربوط به نظم اجتماعي و اخلاقي به عنوان يك مصلحت جديد مطرح است. مارتي44 و  اپلباي45،بنيادگرايي معاصر در مذاهب جهان را در رابطه با مفهوم رايج «مبارزه»46 تعريف مي‏كنند؛ بنيادگرايي يعني «جنگ عليه هر تهديد احتمالي نسبت به اصول اوليه»… (1992، ص چهار) همچنين مي‏توان بازگشت به حجاب را بخشي از مبارزه سياسي و فردي زنان عليه وضعيت موجود و نيز مبارزه نمادين براي بهبود شرايط موجود تلقي كرد. 
مسئله پوشش به عنوان يك دغدغه سياسي و فردي، مسئله‏اي است كه استلزاماتي در رابطه با جنسيت و شأن  اجتماعي در تمامي جوامع و فرهنگ‏ها به همراه دارد. با توجه به اين مسائل و مباحث مربوط به موج جديد گرايش به حجاب تمام زنان را بر آن مي‏دارد تا اذعان كنند كه انتخاب لباس هم يك مسئله شخصي و هم يك مسئله سياسي است. حجاب ممكن است يكي از اشكال نادر اعتراض سياسي باشد كه برخي از زنان به آن متوسل مي‏شوند.
فهرست منابع: 
- Abu Lughod, L. (1986)،Veiled Sentiments, Berkeley: University of California Press. 
- Ahmed, A.S. (1990) ‘Jeans for You, Robes for Me’, in The Guardian, 5 July. 
- Ahmed, L. (1991) ‘Early Islam and the position of women: The problem of interpretation’, in N. 
Keddie and B. 
- Baron (eds) Women in Middle Eastern History: Shifting Boundaries in Sex and Gender, New 
Haven and London: Yale University Press. 
- ----------------- (1992) Women and Gender in Islam, New Haven and London: Yale University 
Press. 
- Arberry, A. J. (1964) The Qur’an (translated with introduction), Oxford: Oxford University 
Press. 
- Beck, L. and Keddie, N. (eds) (1978) Women in the Muslim, Cambridge MA: Harvard 
University Press. 
- Dawood, N. J. (1956) The Qur’an (translated with notes), London: Penguin Books. 
- El Guindin, F. (1981) ‘Veiling Infitah with Muslim Ethic; Egypt’s Contemporary Islamic 
Movement’, Social Problems 8:465-85. 
- El Saadawi, N. (1980) The Hidden Face of Eve: Women in the Arab World, London: Zed Press. 
- Fernea, E. W. (ed.) (1985) Women and Family in the Middle East, Austin: University of Texas 
Press. 
- Freyer Stowasser, B. (1987) ‘Liberated Equal or protected dependent? Contemporary Religious Paradigms on Women’s Status in Islam’, Arab Studies Quarterly 9 (3) pp 77-89. 
- Garber, M. (1992) Vested interests Cross-dressing and Cultural Anxiety, London: Routledge. 
- Hourani, A. (1991) A History of the Arab Peoples, London: Faber and Faber. 
- Kandiyoti, D. (1991a) ‘Islam and Patriarchy: A Comparative Perspective’, in N. 
- Keddie, N. and Baron, B. (eds) (1991) Women in Middle Eastern History: shifting Boundaries 
in Sex and Gender, New Haven and London: Yale University Press. 
- Marty M. E. and Appleby R. S., (eds) (1992) The Fundamentalism Project, vol 1, Chicago: 
University of Chicago Press. 
- Minces, J. (1982) The House of Obedience, London: Zed Press. 
- Moghadam V. (1993) Modernising Women: Gender and Social Change in the Middle east, 
Boulder CO and London: Rienner Publishers. 
- Philipp, T. (1978) ‘Feminism and National Politics in Egypt’, in L. Beck and N. Keddie (eds), 
Women in the Muslim World , Cambridge MA: Harvard University Press. 
- Pickthall, M. M. (1976) The Meaning of the Glorious Qur’an (translated with notes), London: 
Nadim and Co. 
- Rezig, I. (1983) ‘Women’s Roles in contemporary Algeria: tradition and Modernism’, in B. 
Utas (ed.) Women in Islamic Society: Social Attitudes and Historical Perspectives, London: 
Curzon Press. 
- Rugh, A. B. (1985) Family in Contemporary Egypt, Cairo: American University of Cairo Press. 
- Sanders, P. (1991) ‘Gendering the Ungendered Body’, in N. Keddie and B. Baron (eds) Women 
in Middle Eastern History, New Haven and London: Yale University Press. 
- Waddy, C. (1980) Women in Muslim History, London and New York: Longmans. 
- Wikan, U. (1982) Behind the Veil in Arabia, Baltimore: Johns Hopkins University Press. 
- Wilson, E. (1985) Adorned in Dreams: Fashion and Modernity, London: Virago.

پي نوشت ها: 
1 - Tie Rack.،  2 - Haik .،  3 - Burja.، 4 - Unni Wikan . 
5- ويكن در جاي ديگر تحليل خود را بر اهميت پرداختن به معني شخصي رعايت حجاب متمركز مي‏كند. او مي‏گويد كه زنان اين محدوديت‏ها و قيد و بندها را نه نشانه ظلم بلكه سرچشمه افتخار و نشانه‏اي بر حرمت و احترام خود تلقي مي‏كنند.(1982، ص 184). 
6 - anonymity. ،  7 - El Guindi.F. ،  8- repectalility. ،  9 - untouchagility. ،  10 - style. ،  11 - iconography
12 - representation. ،  13 - the brothel. ،  14 - Gothe. ،  15 - orient and occident . ،  16 - Kipling . 
17- دو كتاب ويلسن (1985) و گاربر (1992) از اولين آثار فمنيستي درباره پوشش و جنسيت هستند. 
18- اين اطلاعات بر اساس يك تحقيق ميداني در مصر (1988، 1986)،فرانسه (1990) و انگلستان (1992-1991) است. 
19 - Modesty (Sitr al – aura). 
20 - ظاهراً استناد مؤلف به اين آيه از قرآن نابجاست و مؤلف دچار اشتباه شده است. چرا كه واژه Modesty در زبان انگليسي هر دو معناي فروتني و شرم را مي‏رساند و از آنجايي كه آيه نوزدهم سوره لقمان (و اقصد في مشيك…) فروتني در رفتار را توصيه مي‏كند، در ترجمه آن به انگليسي از واژه Modest استفاده شده است و مؤلف در اين آيه معناي فروتني Modesty را با معناي شرم و حيا خلط كرده است.م. 
21- Arberry. 
22- Pickthall . 
23 - chaste . 
24 - فقط آيه 31 در اين رابطه مي‏باشد؛ آيه 30 دستورات اسلام به مردان است.م. 
25 - ادامه اين آيه ساير افرادي را كه زنان مي‏توانند« زينتشان را براي آنها آشكار مي‏كند»، بازگو مي‏كنند. همه نقل و قول‏هاي قرآني اين تحقيق از ترجمه قرآن توسط پيكتال به زبان انگليسي (1976) برگرفته شده است. 
26 – Sanders. 
27 - واژه «عورة» در آيات فوق در غير معناي مورد نظر نويسنده به كار رفته است.م. 
28 - ابو داود حديثي را از پيامبر (ص) روايت مي‏كند كه: «دختري كه به سن بلوغ رسيده است، بايد همه جاي بدن خود را به جز صورت و كف دست، بپوشاند». (بنگريد: بوديبه، 19؛ مسلم، 1983) 
29 – همچنين ر.ك: مقدم (1993). 
30 - خلف‏الله مي‏گويد: قرآن نوع خاصي از «پوشش اسلامي» را براي زنان تجويز نمي‏كند، زيرا «سبك لباس متناسب با زمانه و شرايط اجتماعي تغيير مي‏كند، درست همان‏گونه كه آداب معاشرت و هنجارهاي رفتار اجتماعي تغيير مي‏كند. (نقل در فرير استواسر، 1987، ص263) در مقابل اين نظريه، فرير استواسر نظر يك متأله محافظه‏كار را اين‏گونه نقل مي‏كند كه اسلام «زنان مؤمن» را به پوشش اسلامي كامل سفارش مي‏كند و اگر زني چنين توصيه‏اي را رعايت نكرد، ايمان خود را از دست خواهد داد و از سوي خداوند مجازات خواهد شد. اولاً به خاطر اينكه كوتاهي در رعايت حجاب نوعي گناه است و ثانياً به خاطر اينكه او تمامي مرداني را كه با او در ارتباطند، به فساد مي‏كشاند و ميل شهواني لجام‏گسيخته آنان را تحريك مي‏كند و مرتكب گناه مي‏شوند. (استواسر، 1991، ص273) 
31 - mini Skirt. 
32 - sun bathing topless. 
33- Mahmud II. 
34 - Ladies Illustrated Periodical . 
35- بنگريد: السعداوي (1980) و روف (1985). 
36 - Rezig 
37 - Kandiyoti. 
38 - Feminism in reverse. 
39 - Misogyny. 
40 - Abu Lughod . 
41 - بنگريد: وادي (1980) و كدي و بارون (1991). بانو ماري، همسر كنسول بريتانيا در استانبول، در خاطرات خود مي‏گويد: زنان بومي در استانبول آزادي عمل بيشتري نسبت به ما داشتند؛ آنها با پوشش دو تكه پارچه كه سر و صورت آنها را مي‏پوشاند به گونه‏اي كه شبيه يك ماسك عمل مي‏كرد و هيچ‏كس آنها را نمي‏شناخت و آنها با آزادي كامل و بدون احساس خطر به هر كجا كه مي‏خواستند مي‏رفتند. (نقل در: عوايد، 1980، صص 9-128). 
42- بنگريد: واتسون (1980) . 
43- False Consciousness. 
44 - Marty. 
45 - Appleby . 
46 - fighting.
 
برگرفته از : فصلنامه کتاب زنان، شماره 20
منبع : 
http://www.hawzah.net


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






کدنویسی و گرافیک : شهدای کازرون
Web Template By : 1100Shahid.ir